غزل شماره 180 حافظ: ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
به گزارش مجله کامسا، غزل شماره 180 حافظ می گوید ای معشوق لبان تو چنان شیرین است که قند در مقایسه با آن هیچ است، در آرزوی خنده زیبا و شیرین تو هستم. در ادامه قامت معشوق را وصف می نماید که از درخت طوبی در بهشت بلندتر است و اگر بخواهد در وصف معشوق ادامه دهد، سخن به درازا می کشد. اگر عاشق می خواهد خون نگرید باید انتظار وفا از معشوق نداشته باشد.

خبرنگاران | سرویس فرهنگ و هنر
ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند
طوبی ز قامت تو نیارد که دم زند
زین قصه بگذرم که سخن می گردد بلند
خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند
گر جلوه می نمایی و گر طعنه می زنی
ما نیستیم معتقد شیخ خودپسند
ز آشفتگی حال من مطلع کی گردد
آن را که دل نگشت گرفتار این کمند
بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست
تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند
جایی که یار ما به شکرخنده دم زند
ای پسته کیستی تو خدا را به خود مخند
حافظ چو ترک غمزه ترکان نمی کنی
دانی کجاست جای تو خوارزم یا خجند
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
تعبیر فال حافظ شما
تو در عشق چنان پیش رفته ای که هیچ کس با تو برابری نمی کند و تجربه عشق کار هرکسی نیست. لبخند باعث زیبایی هرچهره ای می گردد اما بدان که هر کاری را نمی توان شوخی و دست کم گرفت. دست از مسخره کردن دیگران بردار چراکه ممکن است باعث شکستن دل مردم شوی. با کنایه و طعنه سخن مگو و به حال و اوضاع آشفته مردم مخند. شاید زمانی خود گرفتار شدی و دیگران به تو بخندند. اگر این کارها را ترک کردی مردم همواره تو را خواهند پذیرفت. زندگی بالا و پایین بسیار دارد. مسافرت در زمان حال نیکوست به شرطی که محتاطانه و عاقلانه رفتار کنی.
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
شاهد فال:
غزل شماره 181 - بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
غزل شماره 180 حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
کد مولتی مدیا
دانلود
فیلم اصلی
معنی و تفسیر غزل شماره 180 حافظ
بیت اول
ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند
اى محبوب که لب خندان تو، به داستان شیرینى قند به تمسخر خنده مى زند، آرزومند خنده تو هستم، به خاطر خدا اندکی بخند.
✦✦✦✦
بیت دوم
طوبی ز قامت تو نیارد که دم زند
زین قصه بگذرم که سخن می گردد بلند
درخت بهشتى طوبى با همه موزون بودن خود نمى تواند در برابر قامت زیباى تو خودنمایى و جلوه گرى کند، از ادامه دادن این داستان می گذرم که سخن به درازا مى کشد.
✦✦✦✦
بیت سوم
خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند
اگر مى خواهى اشک خونین مانند رودخانه از چشمانت جارى نگردد، به وفادارى فرزند مردم دل نبند.
✦✦✦✦
بیت چهارم
گر جلوه می نمایی و گر طعنه می زنی
ما نیستیم معتقد شیخ خودپسند
چه جلوه گرى کنى و چه طعنه و سرزنش بزنی، ما به زاهد خودپسند و خودبین اعتقادى نداریم.
✦✦✦✦
بیت پنجم
ز آشفتگی حال من مطلع کی گردد
آن را که دل نگشت گرفتار این کمند
کسى که دلش گرفتار کمند عشق زلف یار نشده باشد، پریشانى حال مرا چگونه در مى یابد؟
✦✦✦✦
بیت ششم
بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست
تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند
اکنون که بازار اشتیاق و محبت گرم است، آن دلبر بلندقد کجاست تا من جان خودم را مانند اسفند که در آتش مى سوزد، فداى چهره زیبا و آتش گون او کنم؟
✦✦✦✦
بیت هفتم
جایی که یار ما به شکرخنده دم زند
ای پسته کیستی تو؟ خدا را! به خود مخند
در آن جایى که محبوب ما لبخند شیرین مى زند، اى پسته خندان، تو کیستى؟ به خاطر خدا مخند که به خود مى خندى و خودت را مضحکه می کنی.
✦✦✦✦
بیت هشتم
حافظ چو ترک غمزه ترکان نمی کنی
دانی کجاست جای تو خوارزم یا خجند
اى حافظ، تو که ناز و غمزه ترکان زیبارو را رها نمى کنى و دل بسته آنان هستى، مى دانى جایت کجاست؟ شهر خوارزم یا شهر خجند جای توست. خوارزم و خجند از شهرهاى معروف ترکستان بوده که به داشتن خوبرویان معروف بوده است
منبع: setare.com