نزدیکترین دوست کیمیایی بازیگر فیلم مهرجویی شد ، ماجرای تکه فیلمی که احمد رضا احمدی با فرامرز قریبیان بازی کرد
به گزارش مجله کامسا، احمد رضا احمدی شاعر بزرگ معاصر در 83 سالگی درگذشت. او پس از تحمل دورانی سخت از بیماری و بستری با دنیا وداع کرد. نگاهی داریم به کارنامه بازیگری این شاعر به یاد ماندنی.
خبرنگاران - علیرضا محمودی: همه زمین و زمان برای بازیگرشدن احمدرضا احمدی در دهه 40 محیا بود. وقتی می گویم زمین و زمان، اغراقی در کار نیست. همه چیز جفت و جور بود که احمدی جوان رقیب جدی جوان اول های دوران جوانی اش بگردد. اگر می خواست اسمش اول گردد، کار سختی نبود احمد رضا احمدی در تیتراژ فیلم و پوستر و سردر سینماهایی که ملودرام های جا سنگین درشت تر از بقیه چاپ گردد. همه آن چیزهایی که استعدادهای بازیگری به ثمر ننشسته و بر باد رفته در آن سالها برای رسیدن به آروزی خود نداشتند، او یک جا داشت. رفیق درجه یک کارگردان نداشت؟ که از رفیق بازتریشنان بچه محل داشت. در بازیگران آشنا نداشت ؟ با برترین استعداد بازیگری مرد در دهه 60، گرمابه می رفت و در گلستان می نشست. در محافل سینمایی آدم صدر نشین نبود؟ که هیچ جمعی بدون حضورش اگر برگزار می شد، همه از غیبتش هزار هزار حیف می گفتند وآه می کشیدند. اهل سینما قبولش نداشتند؟ دست خطش اگر بیجک حاج امین الضرب نبود، قدر پول شاهی قیمت داشت. منتقدان قبولش نداشتند؟ ستاره منتقدان زمان به جای نقل قول از بارت و ساریس از احمدرضا تضمین می گرفت چهره اش مناسب نبود؟ عکسش را بگذاریم کنار هر تیپ و قیافه ای که آن موقع گل کرد، به درد همه جور نقش به جز همدستی نعمت و جلال پیشوائیان می خورد. بازیگر شدن شاعران مد نبود؟ وقتی یک زن(فرخزاد) و سه مرد (شاملو، سپانلو،آتشی) شاعر حداقل یک باربازی کردند، یعنی عنوان شاعر- بازیگر غریب که نبود مد روز هم بود. او دو بار جلوی دوربین دو کارگردان مهم از نسل تازه سینمای ایران در اواخر دهه چهل حاضر شد. یکی برای نمایش قدرت کارگردانی بچه محلش مسعود کیمیایی و یک برای کامل شدن حلقه بازیگران نخبه فیلم سوم داریوش مهرجویی. نتیجه این دوبار نشست و برخاست ضبط شده با اکشن و کات کارگردانان جنجالی آن سالها یک چیز بود: تو خوبی، اما وقتی جلوی این دوربین نباشی. رسیدن به این حرف، حرف ساده ای نبود.
مسعود کیمیایی جوان، با احمدرضا احمدی در خیابان عین الدوله (ایران) آشنا می گردد. آنها نوجوانانی هستند که خانواده شان از محلات دیگر به خیابان ایران نقل مکان نموده اند. قصه رفاقت، بچه های خیابان ایران مثل همه رفاقت های سالهای نفت و مصدق دراز است. وقتی یکی در بدر و دیگری در دارلفنون درس می خواند، یکی دفتر شعر چاپ می نماید و دیگری با پول توجیبی ناشرش می گردد. دراین بده و بستان ها وقتی پای فیلم نمونه کار یکی می گردد،دیگری بازیگر می گردد. به همین سادگی احمد رضا احمدی در سال 47 در 2 سکانس نمونه بی صدا برای دفتر مولن روژ کارگردانی می گردد به وسیله دوستش در برابر دوست دیگرش: فرامز قریبیان. مسعود کیمیایی با فیلم نامه مستوره، در دفتر مولن روژ قصد دارد فیلم بسازد. فیلمی که بعد می گردد بیگانه بیا، اولین فیلم کیمیایی. برادران اخوان صاحبان مولن روژها، نمونه کار می خواهند. کیمیایی دو سکانس از فیلم را با بازی دوستانش احمد رضا احمدی و فرامز قریبیان می سازد. سابقه بازیگری احمدی و قریبیان در تئاترها مدرسه است. این تکه فیلم اخوان ها را مجاب می نماید که باکیمیایی کار نمایند، اما نه با این بازیگران. این 2 تکه فیلم را سی سال بعد از بیگانه بیا، مسعود کیمیایی گذاشت روی پیشانی هفدهیمن فیلمش، تجارت(1373). قریبیان بازیگر شد. از همان یک تکه فیلم پیداست که صاحبان این دو چشم باید کاری جز زول زدن به لنز نباید داشته باشند. اما حضور احمد رضا احمدی در هماتن تکه فیلم، در عکس ها عالی، اما برای بازیگرشدن و بازیگر ماندن یک پرده حجب و حیای زیادی است.این را احمدرضا احمدی خیلی زود فهمید و به همه نقش هایی که برایش لقمه می گرفتند نه گفت. فهمیده بود که بازیگری شغل بیرون ریختن درون است. او درونش را برای شعرش لازم داشت.
سال 50 برای استودیو میثاقیه سال تغییر سیاست های تولیدی بود. مهدی میثاقیه برای ساخت فیلم از داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و ناصر تقوایی دعوت به کار کرد. پستچی، بلوچ و صادق نموده حاصل این تغییرات هستند. مهرجویی برای ساخت پستچی سعی کرد که همه انتخاب هایش بیرون از جریان صنعتی سینما باشد. به جز علی نصیریان و عزت الله انتظامی و ژاله سام که هر سه از بازیگران اداره تئاتربودند برای دو نقش دکتر دامپزشک و مهندس از فرنگ برشگته بیشتر از ان که به بازیگران نقش دو سینما فکر کند به روشنفکرانی که در محافل با انها برخورد می کرد، فکر کرد. نتیجه چنین رویکردی، حضور بهمن فرسی و احمد رضا احمدی به عنوان بازیگر در این فیلم بود.
برای احمدی بازی در نقش مهندس علی اکبر خان، از دوجنبه هیجان انگیز بود. یکی خود نقش و دیگری ترکیب بازیگران. امروز که به بازی احمد رضا احمدی با دوبله سعید مظفری نگاه می کنیم، بازی احمدی نه به میزان ایی گیراست که دریادها بماند و نه به میزان ای پس زننده است که بتوان آن را تجربه ایی ویرانگر توصیف کرد. بازیگران حرفه ای پستچی با تسلط بر بدن و بیان خود، کارشان را می نمایند، بازی کردن حرفه انهاست. اما احمدی چون بازیگر نیست، همه کوششش را می نماید که گل درشت و اغراق شده به نظر نیاید. کوشش احمدی برای کنترل بازی اش او را از احساس خالی نموده. نگاه های شاعر طوری است که انگار می ترسیده چیزهایی از دستش خارج گردد. ترس از این که چیزهایی ناخواسته برای همواره به وسیله دوربین ثبت گردد، بازی شاعر را کلا از جریان فیلم خارج نموده است. همان پرده حجب و حیا که همواره مثل پرده ایی ازلی روی چشمان شاعر کشیده شده، نمی گذارد که ما با شخصیت فرنگی مهندس روبرو شویم. تماشای این نقشش، امروز فقط برای تماشای شاعر جوان اهمیت دارد تا کاراکتر یک متجدد بی هویت.
کارنامه بازیگری احمد رضا احمدی به این دوفیلم مختصر می گردد. مسعود کیمیایی یک بار گفته بود: خوب شد که احمد رضا بازیگر نشد. شاید این نکته را قبل از رفیق ، شاعر، صاحبان استودیو مولن روژ فهمیده بودند که به جای احمد رضا احمدی، با فرخ ساجدی قرار داد بستند. می گویند که فریدون رهنما، فیلم ساز شاعر از احمد رضا احمدی خواسته بود در فیلم فریدون در تخت جمشید او بازی کند. شاعر داستان ما به شاعر دیگر جواب نه داده بود. انگار او بیش از همه حرف برادران اخوان را جدی گرفته بود
منبع: همشهری آنلاین